گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر ناپلئون
فصل بیست و نهم
VI -اضمحلال پروس: 1797-1807


در چنین اوضاعی بود که پادشاه درگذشت، و مواظبت از کشور بیمار به فرزندش فردریک ویلهلم سوم محول شد، که بار سختیها را طی دورة ناپلئون و مترنیخ به دوش کشید. همه تعجب می کردند که وی چگونه می تواند تا آن اندازه دوام یابد، زیرا اراده ای ضعیف و احساسی رقیق داشت. وی دارای همة فضایلی بود که به یک شهروند خوب تعلیم داده می شود که آنها را درنفس خویش بپرورد و اعمال کند، از قبیل: همکاری، عدالت، مهربانی، حیا، وفاداری در زناشویی، و عشق به صلح. وی سرفها را در املاک سلطنتی آزاد ساخت. در 1793 با لویزه مکلنبورگ-شترلیتز ازدواج کرد، لویزه دختری بود هفدهساله، زیبا، و سخت میهن پرست، که

بزودی مورد احترام و محبت ملت خود قرار گرفت؛ این دختر به صورت کانون سعادتی درآمد که پادشاه ظاهراً همه مصایب را به سوی آن سوق می داد.
در قرن جدید بحرانها یکی پس از دیگری به وقوع پیوست. در 1803 فرانسویان هانوور را که بیطرفی آن به توسط پروس تضمین شده بود، به تصرف درآوردند؛ در افسران جوان ارتش پروس تحرک و هیجان خاصی دیده می شد، و منظورشان این بود که اگر جنگی با فرانسه صورت نمی گیرد، لااقل با آن قطع رابطه به عمل آید؛ ولی فردریک ویلهلم دست از صلح برنمی داشت، نیروهای فرانسوی مصبهای دو رودخانة وزر و الب را بسته به تجارت پروس صدمه می زدند؛ فردریک صبر و شکیبایی را توصیه کرد. ملکه لویزه خواهان جنگ بود؛ ودر حالی که لباس هنگی را بر تن داشت که به اسم او نامیده می شد، سوار بر اسب از سربازان سان دید و آن ارتش شکست نخورده را به جنگ تشویق می کرد؛ شاهزاده لویی فردیناند پسر عم پادشاه مشتاق فرصتی برای نشان دادن دلاوری و شهامت خود بود؛ دوک کهنسال برونسویک حاضر شد رهبری ارتش پروس را به عهده بگیرد؛ ژنرال بلوشر قهرمان آیندة واترلو از او طرفداری می کرد؛ فردریک ویلهلم بآرامی در برابر آنها به مقاومت می پرداخت. در 1805، اتریش که ناپلئون را به جنگ دعوت کرده بود، از پروس کمک خواست؛ ولی پادشاه حاضر به این کار نشد.
اما هنگامی که فرانسویان، ضمن حرکت به اوسترلیتز، از طریق بایرویت پروس گذشتند، کاسة صبر فردریک ویلهلم لبریز شد. وی آلکساندر تزار روسیه را به کنفرانسی در پوتسدام دعوت کرد. در آنجا در برابر آرامگاه فردریک کبیر سوگند خوردند که به اتفاق یکدیگر در مقابل ناپلئون بایستند و به کمک اتریش بشتابند. قوای آلکساندر به طرف جنوب رفت و شکست خورد. هنگامی که ارتش پروس مجهز شد، جنگ به پایان رسیده و آلکساندر در حال فرار به سوی روسیه بود. ناپلئون با فردریک ویلهلم عهدنامه ای ملایم ولی تحقیرآمیز بست (15 دسامبر 1805؛ 15 فوریة 1806): قرار شد پروس نوشاتل، کلو، و آنسباخ را به فرانسه بدهد و در عوض هانوور را دریافت دارد. فردریک ویلهلم که از مدتها پیش مشتاق چنین جایزه ای بود حاضر شد که همة بنادر پروس را بر روی کالاهای بریتانیایی مسدود کند، و یک عهدنامة تدافعی و تعرضی با فرانسه منعقد سازد. در نتیجه، انگلیس به پروس اعلان جنگ داد.
ناپلئون که در کینه توزی، دست نمسیس1 را به پشت بسته بود، درصدد تشکیل کنفدراسیون راین که- بعضی از ایالات پروس را در آلمان غربی در بر می گرفت-برآمد. فردریک ویلهلم چون شنیده بود که ناپلئون در نهان هانوور را به انگلیس تقدیم کرده است، با روسیه عهدنامه ای

1. Nemesis ، در میان یونانیان الاهة انتقام بود. مقصود این است که ناپلئون با نمسیس در مورد انتقامگیری به رقابت و مبارزه پرداخته بود. نیازی به تذکر نیست که در اینجا جنبة استعاری دارد. ـ م.

تدافعی علیه فرانسه بست (ژوئیه 1806)، در اول اوت، ناپلئون سراسر آلمان غربی را تحت حمایت خود درآورد. در 9 اوت، فردریک ویلهلم بخشی از ارتش خود را آمادة جنگ ساخت؛ در 4سپتامبر بنادر پروس را دوباره بر روی کالاهای بریتانیایی گشود؛ در 13 سپتامبر به نیروهای خود دستور داد که داخل ساکس شوند. سرداران او به اتفاق نیروهای ساکس، و تحت فرماندهی دوک برونسویک، دویست هزار سرباز در اختیار داشتند. ناپلئون چون از آنچه که آن را نقص دو عهدنامه و یک اتفاق می دانست به خشم آمده بود به لشکریان خود که در آن هنگام در آلمان بودند دستور داد که به طرف مقابل و جناح متفقین روی آورند. خود او نیز به جبهه شتافت و در نابودی پروسیها و ساکسیها درینا و آورشتت در یک روز (14 اکتبر 1806) اقدام کرد.
موضوع را از نقطه نظر فرانسویان گفته ایم. از طرف دولت پروس، یکی از تیره ترین تراژدیهای تاریخ آن محسوب می شود، فردریک ویلهلم با دولت و خانوادة خود به پروس شرقی گریخت، و درصدد برآمد که کار حکومت را از ممل اداره کند. ناپلئون از اطاقهای کاخ پادشاه در برلین دستورهایی به قارة اروپا فرستاده محاصرة بری را اعلام داشت. قوای او پروسیها را از لهستان بیرون راندند؛ روسها را در فریدلاند شکست دادند؛ و همراه ناپلئون تا تیلزیت یعنی محلی رفتند، که وی با آلکساندر صلح کرد. از همین جا بود که فردریک ویلهلم از شرایط نهایی، که بر طبق آنها پروس اجازة حیات را به دست می آورد، آگاه شد. پروس می بایستی همة اراضی خود واقع در غرب رودخانة الب را به فرانسه بدهد؛ و هر ناحیه ای را که ضمن سه تقسیم لهستان تصرف کرده است به این کشور بازگرداند. همچنین می بایستی هزینة اشغال پروس را توسط سربازان فرانسوی تا زمانی که 160 میلیون فرانک غرامت جنگی را نپرداخته است، تقبل کند. پروس در نتیجة این عهدنامه (9 ژوئیة 1807) چهل و نه درصد از اراضی سابق خود و 000’250’5 نفر از 000’750’9 نفر جمعیت پیشین خود را از دست داد. در سالهای 1806-1808 همة عواید پروس صرف هزینة نیروهای اشغالگر و پرداخت غرامت جنگی شد. آلمانیهایی بودند که با نگریستن به کشور ویران خود پیش بینی می کردند که پروس دیگر هرگز در تاریخ آلمان نقش مهمی نخواهد داشت.